پاکنویس

لحظه های بی تو بودن میذره اما به سختی...

پاکنویس

لحظه های بی تو بودن میذره اما به سختی...

پاکنویس

عاقبت روزی سرد،شاید از رنگ غروب
خسته از بستر خاکم گذرت خواهد بود
و درنگی شاید...
باد در گوش تو آهسته مرا میخواند
که غریبانه و سخت،بر دلش حسرت دیدار تو بود...

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۰۷
    .
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۰۷
    .

.

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۷ ق.ظ

چند روزی میشه که دوتا از بهترین تاریخ های عمرم رو پشت سر گذاشتم.یکم شهریور سالگرد ازدواج،و پنجم تولدم رو.

خدارو شکر میکنم که امسال هم سالگرد ازدواجمون تونستیم دور هم با خانواده هامون باشیم.

حس های مبهمی دارم.تقریبا این حس هرلحظمو باخودش درگیر کرده.دوست دارم نصف بشم و نصفم همیشه پیش مامانم باشه. که دیگه هرروز دور ازم تنها نمونه،تا شب که بابام برگردن خونه.

که نصفم بتونه توی کارها هرروز کمکش کنه. که نصفم بتونه همصحبتش بشه و تنهاییش رو پر کنه. که نصفم اونجا باشه و نذاره مامانم افسرده تر بشه.

تقریبا میشه گفت نصف لحظه هام داره با این سنگینی عذاب میگذره.

سرتونو درد آوردم.امیدوارم همه پدرمادرای دنیا سالم باشن.خوش باشن.بخندن همیشه.