پاکنویس

لحظه های بی تو بودن میذره اما به سختی...

پاکنویس

لحظه های بی تو بودن میذره اما به سختی...

پاکنویس

عاقبت روزی سرد،شاید از رنگ غروب
خسته از بستر خاکم گذرت خواهد بود
و درنگی شاید...
باد در گوش تو آهسته مرا میخواند
که غریبانه و سخت،بر دلش حسرت دیدار تو بود...

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۰۷
    .
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۰۷
    .

سه روز مانده

دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۴۴ ق.ظ

گاهی حس میکنم دیگه زندگیم بدون اون معنی نداره.این فکرهای قشنگی هستن اما بهترین چیزی که تو ذهنمه اینه. این حجم از عشق و دوست داشتن چطوری توی این دنیا جامیشه. شاید چون این فکر معماگونه ست دوستش دارم. 

 شروع زندگی مشترکمون با آقای میم،تا سه روز دیگه به دوسال میرسه .

بعد از ازدواج هم شبهای زیادی رو ازش دور خوابیدم.اما هرچی که میگذره،شبهای بدون میم جان سخت تر صبح میشن.

حیلی وقته وبلاگم آپدیت نشده.بهونه اش باشه سرِ بی خوابی شبانه ی شبی که ازش دور هستم ...

نظرات  (۱)

  • برزآویا •••
  • یک سوال داشتم چجوری با هم آشنا شدین؟

    پاسخ:
    توی دانشگاه بود که همدیگه رو دیدیم.